و خدایی که در این نزدیکی است...

ساخت وبلاگ
این حق من نبود، این، نتیجه اینهمه تلاش و درس خوندن من نبود....خدایا دنیا و آخرتم داره از دستم میره، خودت از فضل خودت بهم یه عنایتی کن...نا امیدی از رحمت گناه کبیره هست اما من دیگه فکر کنم دچارش شدم. حس میکنم کلا اون دنیا و مردن رو فراموش کردم. خیلی وقتها که اصلا یادم نیست. بعضی وقتها هم که یادم میاد انگار که باور نمیکنم قراره منم یه روزی بمیرم! اگر از اعمالم نمیترسیدم، بعضی وقتا دوست دارم بمیرم! فقط فکر خانواده م‌ که ممکنه مرگ من چه طوری آزارشون بده اذیتم میکنه. بعضی وقتا که تصور میکنم اگر اتفاقی برای من بیافته، مامان، آقاجون، ز... و اب... بدجور اذیت میشن، بقیه خانواده م هم اذیت میشن اما این ۴ نفر شاید خیلی آسیب ببینن. ر... رو فکر نکنم . ر... کلا زود فراموش میکنه! ر... کلا از فانتزی بازی بدش میاد از اینایی نمیشه که سالها به یاد من باشه:) خودش میگه! میگه آدم وقتی زنده ست قدر همو بدونه وقتی طرف مرده به حالش چه فرقی داره به یادش باشی یا نه.حس خوبی ندارم، ما بلد نیستیم درست و حسابی تفریح کنیم، همه چی رو گره میزنیم به امور مالی، ر... به قول خودش از کارهای فانتزی خوشش نمیاد. از کافه رفتن و پول برای نوشیدنی های کافی شاپ دادن بدش میاد، از کنسرت رفتن بدش میاد، از سینما و فیلمای طنز خزش بدش میاد. از سورپرایز کردن بدش میاد، از رستوران رفتن بدش میاد، از سالگرد گرفتن و آتلیه رفتن بدش میاد ...همه اینا به نظر اون فانتزی ن. اما من چه کنم که اینا رو دوست دارم....پ.ن.* هی دارم بهش فرصت میدم اما اون داره عادت میکنه. فکر میکنه که اینقدر مراعاتش کردم و چیزی نگفتم یعنی برام مساله نیست. فکر میکنه هیچ کادویی هم تو زندگی نباشه ف... چیزیش نمیشه اما داره اشتباه بنیادی میکنه. من برام خیلی مساله هست، خیل و خدایی که در این نزدیکی است......
ما را در سایت و خدایی که در این نزدیکی است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0aloneweblog9 بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1402 ساعت: 19:01